وقتی درباره‌ی یک مطلب علمی پژوهش می‌کنیم باید بدانیم که این پژوهش چه هدفی را دنبال می‌کند؟ شما تصمیم می‌گیرید کاری انجام دهید، همین کلمه‌ی تصمیم که در ذهن شما جای گرفته، نشان از یک هدف دارد. هدف یک دسته بندی در مغز شما ایجاد می کند، شما می دانید که باید مراحلی را طی کنید. هنوز نمی دانید که چه مقدار زمان و یا چه مشکلاتی را در طول کار تجربه خواهید کرد. ولی یک چیز مشخص است: برنامه! شما برنامه‌ای برای هدف خود دارید. برنامه الزاماً یادآور دسته بندی و مرحله بندی کار است. اگر در آزمایشگاهی کار می‌کنید و باید روی محلولی کار کنید، یا ترکیب جدیدی را بررسی می کنید بی‌هدف انجام دادن آن بی‌معنی است چون فکر این کار خود الزام آور هدفش بوده. ولی این دسته بندی چگونه است؟

 

•           شرایط اولیه و لوازم کار

•           شروع کار

•           حوصله و صبر

•           گاهی نتیجه‌ی نامطلوب گرفتن یا اشتباه سهوی آزمایشگر و غیره و دوباره از اول

•           پایان کار

شروع به نوشتن آنچه اسمش را «گزارش کار» می نامیم، می کنیم. این گزارش کار در علم بسیار مهم است. شما باید بدانید که چه می‌کنید و دنبال چه هستید. بماند که گاهی کشف‌های جالبی در این بین صورت می‌گیرد. کافی است به نوبل‌های قبل از دهه‌ی ۹۰ نگاهی بیندازید که خودشان رشته‌ی جدیدی شدند و صدها نفر را مشغول  معمای جدید کردند.

وقتی همه چیز روی چکنویس باشد و محاسبه، شما یک نظری‌_کار هستید، ریاضیات و فیزیک نظری در تمام شاخه‌های آن در این قالب‌بندی می‌گنجند. ولی همان روش را باید پیش گرفت. منتهی اینجا آزمایشگاهی وجود ندارد. اشتباه، درک غلط محقق، استاد راهنما، یا به کلی غلط بودن کُل سوژه‌ی مورد تحقیق است. در هر سه مورد نمونه های بسیاری در فیزیک هستند. کم مقالات این‌چنینی چاپ نمی‌شود. بگذارید به فیزیک گریزی بزنم که بتوانم گواه بهتری بیاورم. فرض کنید در حوزه‌ی نظریه‌ی میدان‌های کوانتمی و یا ریاضی‌فیزیک در حال مطالعه هستید. گیریم که اشراف هم دارید. داستان را همین جا به یاد داشته باشید به نتیجه‌گیری برمی‌گردیم؛ ولی قبل از آن به معرفی قالب‌های مقالات حرفه‌ای در حد بضاعتمان می‌پردازیم.

چند نوع مقاله‌ی علمی یا چند نوع نگارنده‌ی متفاوت داریم. در این بین من به مقالاتی اشاره می‌کنم بنا به مضمون اخترشناسی هم که در این سایت مطرح است، برایتان مفید خواهد بود.

۱٫ مقالات عامه‌فهم: سه دسته نگارنده داریم:

الف. استاد و متخصص همان رشته

ب. روزنامه‌نگار علمی (مقالاتی که در مجله‌ی نجوم خودمان یا مجلاتی مثل فیزیکس تودی، آسترونومی، اسکای اند تلسکوپ و غیره نوشته می‌شوند. تعدادی از این مقالات را حرفه‌ای ها می‌نویسند و تعدادی را نویسنده ها و روزنامه‌نگاران علمی)

پ. تاریخ‌نگار علمی و نویسنده‌ی مطالب عامه فهم (در گذشته بزرگانی مثل آسیموف و گاموف دست به قلم شدند و کتاب‌های با ارزش زیادی را به یادگار گذاشتند. بین این‌دو بزرگ، آسیموف کبیر، نویسنده‌ی تاریخ نگار بود چون تخصص وی بیوشیمی بود ولی به قول خود وی در زندگی‌نامه‌اش روزی فهمید که استعداد بیان مطالب را به زبان ساده دارد حتی اگر در تخصصش نباشد. ولی جرج گاموف فقید فیزیکدان حرفه‌ای و مبدع نظریه‌ی انفجار بزرگ بود که با این نظریه کیهان‌شناسی عملاً متولد شد.)

«تکلیف این سه دسته مشخص است. به دلیل مضمون و هدف این مقاله، کاری به این نوع مقالات نداریم. فقط این اشاره‌ی مهم را داریم که اساتید برای فهم بهتر مطالب به دانشجویان مطالبی را در سطح مناسبی بیان می‌کنند و بخصوص برای عامه‌ی مردم و غیر متخصص‌ها، این مطالب در سطحی پایین‌تر بیان می‌شود.»

 

۲. مقالات نیمه تخصصی: 

حد میانی مقالات عامه فهم و تخصصی است. اساتید بزرگ معمولاً و یا پژوهشگران جمله بندیهایی از شاخه‌ی مورد تحقیق و تفحص خودشان را به زبان علمی ولی نه به همان صورت مقالات حرفه ای بیان می‌کنند که هدف آن آشنایی و به روز کردن دانشجویان است. (مثال: آلن گاث، سالنامه‌ی فیزیک دانشگاه MIT صفحه‌ی ۲۸ سال ۲۰۰۲٫ این مقاله را به همه‌ی نجومی‌ها توصیه می‌کنم زیرا یکی از مبدعان بزرگ نظریه‌ی تورم آن را نگاشته).

ساختار این مقالات مانند بالا بدون منبع و پیشنهاد مطالعه نیست و نویسنده با هدف آموزش دانشجو و یا خواننده را به آنها ارجاع می‌دهد. که هم منابع عامه فهم یا عمومی (از دید تخصصی) هستند و هم منابع پیشرفته‌تر برای دانشجویانی که علاقه‌ند شده‌اند و می‌خواهند کم‌کم در این زمینه مطالعه کنند. نمودارهای علمی مقایسه‌ای، اعداد مهم، نسبت‌های بنیادی، مفاهیم بنیادی و ترکیب آن‌ با مفاهیم پایه و نظریه‌ی مورد نظر فقط در حد معرفی جزئی لاینفک از ساختار این‌دسته مقالات هستند.  اوج و فرود خاصی ندارند. خواننده می‌داند راجع به چیز می خواند و بعد از حصول هدف اولیه‌ی نویسنده، به مباحث مورد نظر وی می‌رسد ولی همیشه هم این‌طور نیست گاهی این دو، مرحله به مرحله با هم پیش‌ می‌روند، یعنی موضوع به موضوع.

۳. مقالات تخصصی: یا همان حرفه‌ای

همان کاغذهایی هستند که محققین جوان را در دوره‌های مختلف لیسانس تا دکترا به خود مشغول می‌کنند. نکته‌ی مهم همین بخش است. جزییات کیفیت مقالات را بارها اساتید به بحث گذاشته‌اند ولی باید بدانیم، که اساساً مقاله‌ای که شالوده‌ی حرفه‌ای دارد یعنی به دنبال پژوهشی تجربی یا نظری نوشته شده و حاصل زحمت یا بی‌حوصلگی و یا دلایل دیگر محقق بوده، باید چه استانداردی داشته باشد و چگونه به مرحله‌ی انتشار می‌رسد.

استاندارد مقالات حرفه‌ای:

ساختار ظاهری یک مقاله‌ی حرفه‌ای به این صورت است:

۱٫ عنوان مقاله که باید شامل موضوع پژوهش، کار جدیدی که نویسنده انجام داده باشد که باید در تیتری خلاصه بیان کننده‌ی محتوای آن باشد.

۲٫ نام نویسنده و در ژورنالهای حرفه‌ای، تاریخ دریافت و در نهایت پذیرش مقاله.

۳٫ خلاصه‌ی کار جدیدی که انجام شده (abstract)

1v

۴. معمولاً مقدمه ای از مفاهیمی که لزومی ندارد پایه ای باشند، و صرفاً آنچه قبلاً در آن حیطه بوده و قرار است در آن مقاله کار جدید‌تری نسبت به این مفاهیم انجام شود و یا روش یا نگرشی جدید ارائه شود.

۵٫ شروع کار پژوهشی در حداقل تعداد کلمات، که گاهی به ده‌ها صفحه هم در مورد کارهای تجربی و گزارش‌های مهم علمی می‌رسد. نویسنده آرام آرام دیدگاه ها و خوانش خود را از مبحث مورد بحث ارائه می‌کند.

2v

۶٫ کار اصلی نویسنده؛ توضیح جزئیات کار و ارائه‌ی ریزه ‌کاری‌های فنی است که البته فقط نتایج محاسبات آورده می‌شود. و نقطه‌ی عطف مقاله بخصوص برای دانشجویانی که قصد پژوهش دارند همین قسمت است. این بخش برخلاف آنچه غیرمتخصصین ممکن است گاهاً به اشتباه بیندازد قصه پردازی نیست. بله محاسباتی است که دلیلی ندارد حتی استاد یا پژوهشگری که روی این موضوع کار نکرده هم از آن سر دربیاورد! چه رسد به کسانی که سر رشته‌ای از قضیه‌ی مورد بحث ندارند. مثلاً معادله‌ی ۱۰ چنین و چنان می‌شود با این فرض به اینجا می‌رشد که…(معادله‌ی ۱۱) یعنی سند محاسبات خود را در اختیار خواننده‌ی حرفه‌ای قرار می‌دهد.

3v

۷٫ نتیجه‌گیری (outlook)؛ که از دید محققین حرفه‌ایی که حالا اگر دوست دارید نام دانشمند روی آن‌ها بگذارید، منتظر همین بخش هستند. در بخش نظری معمولاً سؤالات جدیدی هم در انتهای مقاله در همین بخش مطرح می‌شود  که می‌تواند راه گشای آن مسأله‌ی علمی باشد و یا سؤالی که خود تحقیق دیگری  را می‌طلبد و علاقه مندان اجباری (دکترای زوری) یا محققین پرتلاش خاص خود را دارد. البته این نوع مقالات بیش‌تر به دوره‌ی قبل‌از دهه‌ی ۸۰ میلادی برمی‌گردند. ولی امروز می‌دانیم که با هر کشف نظری یا تجربی جدید ده ها و یا صدها سؤال جدید هم مطرح می‌شود.

4v

(بین بخش ۶ و ۷ بخش‌های میانی مانند بحث هم ممکن است باشند که نویسنده بنا به ضرورت آن را می‌نویسد، بخصوص در مورد مقالات نظری صدق می‌کند.)

۸٫ منابع و ارجاعات (references): این بخش بسیار مهمی است که اگر قلم بیفتد عملاً پژوهشی در کار نبوده! هیچ مقاله‌ی علمی نیست منبع نداشته باشد. حتی در دو مُدل قبل. در این بخش شما به عنوان خواننده باید در حین قدمهای آرام با نویسنده و کاری که انجام داده به منابع قابل استنادی که از آنها سود جسته رجوع کنید و بدانید دقیقاً چه اتفاقی افتاده است (غیر از محاسباتی است که باید بینابین معادلات انجام دهید تا دقیقاً ریزه کاریهای نویسنده را دریابید). این منابع کتابهای مهم و به روز شده و یا مقالات معتبر حرفه‌ای دیگر هستند که از نظر نویسنده، کلید اصلی این کار پژوهشی بوده‌اند.

5v

گاهی نویسنده در ژورنالی حرفه‌ای ممکن است دیدگاهی پیشگویانه‌ی علمی، و یا فلسفی را هم پیش گیرد که معمولاً نوع ژورنال با حرفه‌ای بودن فرق می‌کند. اینجا هم شاید فرمولی در کار نباشد، ولی منابع ذکر می‌شوند و خواننده باید بداند دقیقاً چه موضوعی مورد بحث است (نمونه‌ی اینها مقالات ریچارد فاینمن که پدر نانوفناوری و اطلاعات کوانتمی شناخته می‌شود و یا فرانک ویلتچک فیزیکدان نظری بخصوص در ذرات بنیادی و یا استیون واینبرگ دیگر نوبلست از این بین است که هر سه علاقه‌ی زیادی به بیان دیدگاه‌های خود داشته اند).

 

جدای از مقالات انقلابی که این روزها کم‌تر شاهد آن بوده‌ایم، بیشتر شاهد روند روبه تکامل علومی مثل فیزیک هستیم که با پیشرفت فناوری که خود فیزیک هم در آن دخالت مستقیم و مهمی داشته، به کمک حیطه‌ی نظری می‌آید و علم به جایی می‌رسد که الان در آستانه‌ی یکی از بزرگترین آزمایش‌های تاریخ علم است. و به طور موازی فیزیک با زبان ریاضیاتی گاهاً بسیار مشکل خود به دنبال راه‌های جدید برای مسائل حل نشده می‌گردد. و در این بین فقط غول‌ها نیستند که کار می‌کنند. بلکه چند هزار فیزیکدان و دانشجوی فیزیک حتی در  سطح لیسانس البته با بضاعت خودشان به کمک فیزیک آمده‌اند و بزودی شاهد یکی از با شکوه‌ترین آزمایشهای علمی خواهیم بود. و همین کار باعث ثبت و تحلیل داده‌هایی می‌شود که در هر دو شاخه‌ی نظری و تجربی سالهای فیزیکدانان بسیاری را مشغول به خود می‌کند.

مقالات زیادی به عنوان گزارش های نظری یا تجربی ارائه می‌شوند. مردان و زنان علم به زبانی سخن می‌گویند که آن‌قدر تخصصی‌شده که گاهی از کار هم در دو گرایش مختلف به هیچ وجه چیزی نمی‌فهمند. فیزیکدانان ذرات تجربی داده های تجربی LHC را تا سالهای متوالی با تحلیل خود بیرون می‌دهند و نظری‌کارها به آزمون و خطای روشهای خودشان به طور موازی مشغولند. و دیدگاه خصمانه‌ای هم بین اینها وجود ندارد و این ساخته پرداخته‌ی دیدگاه‌های روزنامه‌نگاری است که به دنبال جنجال و تیترهای جنجالی است! به نظر من علم خود آن‌قدر عطیم است که بیش از هر تیتر خبرسازی، خبرساز و مهم است و نیازی به دروغ پردازی ندارد.

ولی این نکته را در نظر داشته باشید هیچ مقاله‌ی حرفه‌ای بدون تأیید ویراستاران ارشد ژورنالهای معتبر چاپ نمی‌شود. اگر فاجعه‌ی علمی از نوع عدم درک درست نویسنده حتی در پایه ای ترین مفاهیم باشد بلافاصله ارجاع داده می‌شود. اگر ایرادهایی وارد باشد بر محاسبات و کلیت کار مورد قبول باشد این ارجاع صرفاً جهت تصحیح و بازگرداندن به مجله است. اینکه ویراستار علمی خود با دیدگاه شخص مشکل داشته باشد و اصولاً چه نوع مقالاتی این طور هستند، خارج از بحث ماست.

بررسی کیفی این فرایند خود مقاله ای است که بیش‌تر اساتید با تجربه باید درباره‌اش بنویسند تا این حقیر. از جایی که هدف صرفاً استاندارد مقالات علمی بود البته بدون پرداختن به جزییات دقیق، وارد مطالب بیان شده‌ی بالا نمی‌‌شویم و شاید در فرصتی دیگر به این مباحث البته با نظر اساتید محترم صاحب‌نظر خواهیم پرداخت.

فقط یادمان باشد که بدانیم وقتی مقاله‌ای را دیدیم از ساختار آن بدانیم از کدام نوع و در کدام دسته بندی است. تصور نکنیم یک خبر جنجالی علمی یا بزرگنمایی آن بخصوص وقتی نویسنده‌ی اغلب غیر متخصص بدون هیچ جزییات علمی نوشت داریم یک مقاله‌ی علمی می‌خوانیم، بلکه داریم  یک خبر کذب یا اغراق‌شده‌ی علمی و یا تاریخ‌نگاری علمی‌ می‌خوانیم و خود را با خواندن این مطالب قانع نکنیم. گاهی می‌بینیم که برخی از همین کتابها یا مقالات عامه‌فهم توهم یک محقق تمام عیار را در خواننده ایجاد می‌کند و فرض می‌کنند و یا تصور می‌کنند در حال پژوهش هستند. ولی علاقه‌مندان به یادگیری مطالب علمی که طبیعتاً صاحب نظر نیستند و سر رشته‌ای هم از موضوع ندارند جدای از بحث ما هستند. فیزیکدانان بزرگ با کتابهای علم به زبان ساده و یا داستانهای علمی-تخیلی وارد زندگی حرفه‌ای خود شدند. بسیاری از ما کتابهای رشته های مختلف را که زبان تکنیکی ندارند دوست داریم بخوانیم و بدانیم در آن موضوع چه خبر است؟ ولی خود را نباید دانشمند دایره‌المعارفی فرض کنیم که جدید‌ترین نسل آن به دوره‌ی آسیموف بزرگ برمی‌گردد که علم چنین شاخه‌شاخه و تخصصی نشده بود و البته همان زمان هم کسی از کارهای تکنیکی رشته‌ی دیگر خبر نداشت. این روزها حتی کتابهای به زبان ساده را متخصصین همان رشته ها باید بنویسند و اگر غیر از این باشد، اصلاً آن کتابها هم قابل اعتماد نیستند، مگر آسیموف کبیر زنده و بود و آن را می‌نوشت.

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *