قبل از این که تلسکوپ ساخته شود، انسان آسمان را رصد میکرد. و در نتیجهی این رصدها توانسته بود اطلاعات بسیار زیادی از آسمان بدست بیاورد، تا جایی که در خیلی از موارد با خواندن و دانستن نتایج رصدها شگفت زده میشوید.
اما موضوع این مقاله تغییراتِ نجوم رصدی نیست، بلکه به دنبال این است که تاثیر حضور تلسکوپ به عنوان یک ابزار را بر نوع بشر بررسی کند.
بیایید ابتدا گذشته را مرور کنیم، تا پیش از استفاده از تلسکوپ در اخترشناسی، ابزارهای منجمان چه چیزهایی بود؟ شاید بتوان با کمی اغماض گفت که به طور خلاصه ابزارهای نجومی در دو گروه کلی بودند:
- گروه اول ابزارهای اندازهگیری بودند (بیشتر اندازهگیری زوایای آسمانی)، از این ابزارها برای دقیقتر کردن زاویهسنجی و به طور کلی انواع اندازهگیری در نجوم استفاده میشد، مانند ربع جداری.
- گروه دوم ابزارهای محاسباتی بودند، ابزارهایی که کاربرد اصلی آنها افزایش دقت و سرعت محاسبات بود، مانند اسطرلاب.
اگر بخواهیم داستان استفاده از ابزار را تا سرچشمههایش پیگیری کنیم، به زمانی بسیار قبل از برآمدن دانش نجوم باز میگردیم، احتمالا حدود ۲.۵ میلیون سال پیش، یعنی زمانی که انسان ماهر (ترجمهای است از Homo habilis) از چیزی شبیه به ابزارهای سادهی سنگی استفاده میکرده است. اما شاید بتوان گفت، ابزارهای واقعا واقعی! در حدود ۵۰ هزار سال پیش ساخته شدند! ابزارهایی که امروزه میدانیم برای یک کارکرد خاص ساخته شدهاند، ابزارهایی ساده مانند چاقو، تبر (با تبرهای امروزی مقایسهاش نکنید) و چیزهایی از این دست (۱).
وجه اشتراک تمام ابزارهای بشری، این بود که به انسان کمک میکردند در مواجههی با طبیعت بتواند سریعتر، راحتتر، کمانرژیتر و بسیاری «تر»های دیگر، رفتار کند. طیف وسیعی از ابزارها از چرخ تا اهرم برای چنین منظوری ساخته شده بودند. به طور مشخص تمامی ابزارها، تا قبل از اختراع تلسکوپ، به کمک انسان میآمدند تا با دنیا بهتر و راحتتر کنار بیاید، بهتر شکار کند، سریعتر به مقصدش برسد، راحتتر روی آب برود، راحتتر پرواز کند! و به طور خلاصه از دنیا لذت بیشتری ببرد.
اما تلسکوپ هیچکدام از اینها نبود، انگار که نوع دیگری از ابزار بود. تلسکوپ ابزاری بود که یکی از حواس انسان را، و اتفاقا اصلی حسی که انسان دنیا را با استفاده از آن میشناخت (۲)، متحول میکرد. در ضمن، تلسکوپ بر خلاف بیشتر ابزارهای قبلی، کمک محاسباتی یا کمک یدی به بشر نمیکرد(۳). بلکه دنیایی را در پیش روی چشمان انسانها نمایان میکرد، که انگار انسان تا پیش از آن اجازهی دیدن آن را نداشت.
بدون اینکه تغییری در سایز بدن، اندام، مغز یا زندگی انسانها ایجاد شود، آنها صاحب یک چشم غولپیکر شده بوند که چیزهای عجیبی از دنیا را نشان میداد. انگار یک جهش ژنی بسیار عظیم تنها در یک نسل از انسانها اتفاق افتاده باشد.
البته باید بدانیم که تلسکوپهای گالیله (۴) هیچ کدام چشم غولپیکری بر اندام بشر نبودند. بلکه با آن استقرارهای لرزان و عیوب اپتیکیشان، بیشتر مانند این بودند که یک غول دارد از ته یک استکان به دنیا مینگرد (۵).
اما انگار رابطهی انسان با ابزار، حتی اگر آن ابزار خیلی هم خوب کار نکند، با خودش نوعی از سرکشی را به همراه میآورد، آن جملهی منسوب به ارشمیدس را به یاد بیاورید: تکیهگاهی به من بدهید تا زمین را جابهجا کنم! تازه ابزارِ ارشمیدس در بهترین حالت تفاوتی با یک چوب بلند ندارد! اما داشتن همین اهرم و دانشِ استفاده از آن، اینقدر ارشمیدس و احتمالا تمامی معلمان ما که با غرور آن جمله را تکرار میکردند، غره کرده بود که در خودشان توانایی جابهجا کردن زمین را میدیدند(۵).
ابزار جدید، توانسته بود چشم انسانها را بر روی دنیایی بگشاید که پیش از آن، تکامل اجازهی دیدن آن را به انسانها نداده بود. تا پیش از اختراع تلسکوپ، ستارهشناسان مسلمان توانسته بودند دقت رصدها را تا حدی باورنکردنی بالا ببرند. رصدخانهی تیکوبراهه دقت در اندازهگیری حرکت اجرام آسمانی را تا حدی بالا برد که منجر به یافتن فاصلهی دنبالهدار ۱۵۷۷ و کشف قوانین سیارهای کپلر شد. ابزاری مانند اسطرلاب، یا آلماناکهای دقیق نجومی، میتوانستند آسمان را با دقت شبیهسازی کنند. اما تقریبا همهی علم انسان در رابطه با آسمان همینجا متوقف شده بود. بشر نمیدانست که آسمان چگونه و از چه چیزی ساخته شده است. تکامل چشم انسان تا همین حد بود و بیشتر از آن بر عهدهی مغزِ متافیزیکبافِ بشری بود!
کیهانشناسی (در معنای عام و قدیمی آن) یک اتفاق انسانی بود (و هست). کیهانشناسی نوع نگاه انسان است به دنیا، و نوع نگاه انسان به دنیا از مردمک ۳ الی ۶ میلیمتری چشماش اتفاق میافتاد. تغییر کردن مردمک چشمِ انسان، نوع نگاه او را عوض میکند و تغییر نوع نگاه او، کیهانشناسی متفاوتی را میطلبد (۶).
مزیت دیگر تلسکوپ این بود که کاربریاش مانند تکنولوژیهای دیگر، نیاز به آموزش خاصی نداشت و تنها کافی بود که چشم فرد پشت آن قرار بگیرد. به همین خاطر انتقال آن به نسل بعدی شبیه به انتقال یک ژن بود، البته ژنی که روز به روز پیشرفت میکرد و با هر بار انتقال یک موتاسیون عظیم را از سر میگذراند.
تلسکوپها به زودی آنقدر پیشرفت کردند و حجم دادههایی که از جهان ثبت می کردند به حدی زیاد شد که دیگر توانایی پردازش دادههای ثبت شده توسط آنها ، کار راحتی نبود و حتی شاید بتوان گفت غیر ممکن بود. همانطور که میدانید امروزه حجم دادههایی که توسط تلسکوپها ذخیره می شود بسیار بیشتر از توانایی پردازش رایانههای فعلی است. و بسیاری از دادهها بدون استفاده باقی میمانند (۷).
البته این مورد را دروغ گفتم، یا بهتر بگویم همان جملات تکراریای را گفتم که بسیاری از کسانی که با مفاهیم دادهکاوی آشنایی ندارند در مورد استفاده و پردازش دادههای تلسکوپها به کار می برند. واقعیت این است که نیازی به پردازش تکتک دادهها توسط پروسسورها وجود ندارد. یا این که برای پردازش دادهها نیازی نیست که یک بار تمامی دادههای ثبت شده توسط تلسکوپها خوانده شوند.
دیتاسنترها تمامی دادهها را ذخیره می کنند و با توجه به سوالاتی که مطرح میشوند، پاسخهای مناسب و مرتبط را از میان خوشههای دادههای ذخیره شده پیدا میکنند و تنها به پردازش دادههای مورد نیاز از میان خوشههای مورد نظر میپردازند. حتی با اضافه شدن هوش مصنوعی، داشتن دیتاسنترهایی که با توجه به دادههایشان، سوالات جدیدی طرح کنند نیز شدنی است.
سوالات جدید، یعنی فلسفهی جدید، و فلسفهی جدید یعنی انسانِ جدید. و این با ابزارِ جدید ممکن شده است.
پیشرفت تلسکوپها، تنها در جهت بزرگ شدنِ قطر و در نتیجه توان تفکیک بالاتر نبود. آنها حتی به سمت طول موجهای دیگر هم رفتند و به دنیا نگاهی انداختند که ما تا پیش از آن حتی کورسویی از آن را هم نمیدیدیم. نمیدانم آیا میتوان آن را معادل حس جدیدی دانست یا به این دلیل که همچنان از امواج الکترومغناطیس استفاده میکنیم و فقط به سمت طول موجهای دیگری رفتهایم، نوع دیگری از دیدن، یا دیدن کاملتری محسوب میشود. اما فارغ از تعبیر احساسی آن، ما جهان را در طول موجهای دیگری می بینیم که پیشتر تکامل به ما اجازه نداده بود آن طول موجها را ببینیم.
همانگونه که حداقل چندین هزار سال طول کشید تا با چشمان بشری دنیا را به طور کامل ببینیم و بتوانیم روابط بین اجزای آن را کشف کنیم تا به آلماناکها و قوانین سیارهای برسیم، هنوز بایستی دنیای جدیدِ تلسکوپی را ببینیم و مشاهداتمان را ثبت کنیم تا بتوانیم دنیای انسانِ جدید را فرموله کنیم. دنیای انسان جدید پر از ابزارهایی است که نقصهای تکاملی اش را پوشش می دهند و حواس جدیدتر – دقیقتری برایش به ارمغان آوردهاند، حواسی که درک انسان را از هستی تغییر میدهد. تلسکوپ این افتخار را دارد که همواره به عنوان یکی از اولین ابزارهایی باشد که نه برای بهتر کنار آمدن با دنیا، بلکه برای ساخت دنیایی جدید با انسان همراه شده است.
Mostafa Yavari in Google Scholar
پانوشت ها :
1) به این مدخل ویکی پدیا مراجعه کنید و اطلاعات بیشتری راجع به تکامل انسان بدست بیاورید.
۲) فصلهایی ابتدایی کتاب «سرچشمههای دانش و تخیل» از جیکوب برونوفسکی را ببینید.
۳) به این موضوع توجه داشته باشید که ستارهشناسی تا سالها بعد از استفاده از تلسکوپ همچنان بر اساس اندازهگیری زوایای آسمانی بود. در نتیجه همواره یکی از کارهای نخستین تلسکوپها (و پیشرفتهترینهایشان) این بود که زوایای آسمانی را دقیقتر اندازهگیری کنند.
۴) گالیله تنها یک تلسکوپ کوچک با بزرگنمایی ۱۰ برابر نداشت، بلکه یک کارگاه تلسکوپسازی داشت و تعداد زیادی تلسکوپ با بزرگنماییهای بیش از ۳۰ برابر به بزرگان، اشراف و مجالس هدیه میکرد یا میفروخت.
۵) شاید جالب باشد بدانید که بسیاری از دانشمندان همدورهی گالیله، نتوانستند از پشت تلسکوپ ۴ قمر مشتری را ببینند، شاید مهمترین دلیل این بود که استقرار تلسکوپ بسیار لرزان بود (کسانی که با تلسکوپهای کوچک و ارزان آماتوری سعی کردهاند آسمان را رصد کنند، این موضوع را تجربه کردهاند). از طرفی عدسیهای تلسکوپهای گالیله چندان مرغوبیتی نداشتند، و چشمی تلسکوپها تنها یک عدسی ساده بود و هنوز چشمیهای پیشرفتهی امروزی ابداع نشده بودند.
۵) برای دانستن این که چرا نمی شود با یک چوب هرچقدر هم که بلند باشد و نیروی یک انسان معمولی، حتی ذرهای زمین را تکان داد این نوشته را بخوانید.
۶) ریچارد داوکینز در این سخنرانی در تد به نحوی شایسته این ایده را شرح و بسط میدهد.
(میتوانید زیرنویس فارسی آن را فعال کنید و با زیرنویس فارسی ببینید)
۷ ) البته می توان مشکلات دیگری را هم متصور شد. به عنوان مثال این دو نوشته را ببینید : ۱ و ۲